دلطلب

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی...

دلطلب

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی...

مشخصات بلاگ
دلطلب

خداوندا!
قیامتت را بر پا کن...
تو اگرخسته نشده ای، ماعجیب خسته ایم...

پیوندهای روزانه

آن روز را دقیق یادم هست نزدیک اذان ظهر بود...اجازه خاستی برای وضو...یک وضوی بیست دقیقه ای...همان که بعدها خودت لو دادی درگیر دلت بودی... هول و اضطراب تو را من نداشتم.آن لحظه آرام بودم...مادر شرایط را مهیا می کرد... تو آمدی و بعدش آهسته مادر را متوجه کردم که می خاهم روبه قبله باشیم...مادربزرگ راسرجای تو نشاندیم و پدربزرگ کنار پدر...

تو رفتی روبه روی قبله روی اولین صندلی نشستی... و من روی صندلی بقلیت جا خوش کردم...به قول یکی از رفقا "چپ چپ نگاه نکن که غلط املایی دارم ...بقل را با قاف دوست دارم... من می گویم زبان دانان هم اگر کمی دقت می کردند بقل را با قاف می نوشتند... نگاه کن کلمه را... حروفش بریزد به هم می شود قلب... این طوری خیلی خوشمزه تر است"

وقتی شرایط جفت وجور شد برادرت شروع کرد به خواندن دعای فرج... آرام زمزمه کردم... دم به دم داشت اذان می شد که جواب های بله را ازدو نفرمان گرفت...راستش را بخاهی درطول این مدت خطبه خانی چشمم به روی قرآنی بود که برادرم بعد از اینکه نشستم به دستم داد... اما توی ذهنم هی مرور می کردم لحظه های ناب زندگیم را... آن لحظه ی اولی که کعبه را دیدم، وقتی روبه رویش سجده کردم... آن لحظه که روبروی گنبد حرم امام رضا، همان ایوانک همیشگی که محل استراحت خدام بود زانوهایم رابغل کرده بودم و زل زده بودم به گنبدش... یا حتا آن لحظه که داشتم با شلمچه خداحافظی می کردم... آنجا که بغض همه مان گر گرفته بود و شده بود اشک و هی می ریخت ومی ریخت ومی ریخت...یاحتا اعتکاف آن شب آخر که همه رفتند و فقط خودمان ماندیم... و من روبه روی شهدای گمنام دانشگاه زیر همان درخت چنار همیشگی نشسته بودم و دلتنگی ها تابم نمی داد...تک تکشان را یاد کردم خوب یادم هست که درنقطه عطف تمام این لحظات عاقبت بخیری می طلبیدم...

و حالا داشت بزرگترین اتفاق زندگیم که شاید ربط عجیبی داشت به عاقبت خیریم رقم می خورد ... آن هم با حضور تو...فقط آن لحظه خوب یادم می آید که این جمله را که نمی دانم از کیست توی سرم مدام تکرار می شد:عقد را در دنیا می بندند؛ ولی انعقاد مربوط به عالم بالاست. تا انعقاد نباشد، عقد صورت نمی گیرد. پس همسری را که دارید، اول خدا برایتان بریده که عقد شما هم عملی شده.
خدا هم که جز خوب برای بنده ی مومن نمی برد. پس قدر آنچه خدا عطا کرده است را بدانید. ارزش هدیه به هدیه دهنده است. "هرچه از دوست رسد نیکوست
"

                                                                            

...................................................................................................................................................................................

پ.ن1:بعدها که فیلم مراسم خطبه خاندن مان را دیدم، از اول تا آخر مراسم سر به زیر و توی فکر نشسته بودی...آخرش هم نفهمیدم  این همه مدت چه در سرت می گذشت...؟

پ.ن2: عمیقن به قسمت وتقدیرها اعتقاد پیدا کرده ام...

پ.ن3: 4ماه و چند روزی می شود که ما شدیم...

دلطلب

نظرات  (۱)

مبارک باشه .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">