امانتی را نزدش جا گذاشتم...امانت نه، خودش جا ماند...
برای پس گرفتنش باید قیدش را زد و از سر دل پا رویش گذاشت و... و رفت!
کاش می شد زمان به عقب برمی گشت...و من بی دغدغه، بی دل می شدم
....................................................................................................................................................................................
پ.ن: حال دلم را فقط خدا می داند و بس... گشایش نیز از آن اوست...همین!