دلطلب

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی...

دلطلب

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی...

مشخصات بلاگ
دلطلب

خداوندا!
قیامتت را بر پا کن...
تو اگرخسته نشده ای، ماعجیب خسته ایم...

پیوندهای روزانه

دلم میخاهد کوچه پس کوچه های خاکی دنیا رابگذرم برای اهلش و بروم...وبروم که به اوج برسم.. دلتنگم...و این دلتنگی با خود برایم بی قراری به ارمغان آورده است... خدایا صدایم را می شنوی... نای داد زدن ندارم...از قلبم بخان ناگفته ها را... تو خوب می دانی عاشقی درد بزرگیست که فقط تو می توانی وصله اش کنی به وصال...

 کمک کن که قلبن پا روی قلبم بگذارم و بعد رد شوم از روی من...از روی خودم...

می خاهم که بدانی من راضیم به رضایت...

...................................................................................................................................................................................

پ.ن1: کاش می شد عازم باشیم...چه کنم که هرچه می کنم انگار جورش برای رفتن جور نمی شود...

پ.ن2: همچنین دلمان برای امام رضا هم پر می کشد ....به خصوص که گروهی از دوستان امروز راهی شدند برای مشهد...دل ما با ایشان نیز رفت...

نظرات  (۶)

سلام
چه خوب که از دست این دنیا خسته شده اید و مشتاق قیامت هستید!
عبارت "و قد سمع رجلا یذم الدنیا: ایها الذام للدنیا" را سرچ کنید، حضرت علی علیه السلام جواب این درخواستتون را دادند.
یا حق
پاسخ:
سلام
ممنون بابت انتقال تجربه
۲۲ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۶ محمدصادق برجیان

ای فُلک عاشقی ز چه پهلو گرفته ای
ای بحر عشق از چه به غم خو گرفته ای

تاریک شد دو چشم علی بی طلوع تو
چندی است از عزیز دلت رو گرفته ای

بهر سؤال نه، ز مدد یا علی بگو
ای همسری که دست به زانو گرفته ای

ترسم بگیرد از من دلسوخته تو را
زخمی که از غلاف به بازو گرفته ای

دیوار را رها کن و از دست من بگیر
ای آنکه دست خویش به پهلو گرفته ای

گرچه کبود گشته ولی باز کن به من
آن چشم را که در خَم ابرو گرفته ای

آشفته است چون دل من موی زینبت
زان دم که شانه را ز سر او گرفته ای

موی تو محرم است و علی محرم تو نیست؟
از چیست چهره در پس گیسو گرفته ای؟
.
.
.
"محمد سهرابی"

خدایا عاشقانه هایت را دوست دارم.
زنده شدن طبیعت، زنده شدن عاشقان نیست...
سبزی طبیعت به سیاهی می نمایدم...
سه راه آوینی برای ما
مکه برای شما
بالی نمی خواهم
پوتین های آوینی هست هنوز...
تازه دو سالی از شهادت آقامرتضی می گذشت که از همین جا ردشدیم
اون موقع یک تابلو فکسنی داغون گذاشته بودند که روش نوشته بود محل شهادت شهید سید مرتضی آوینی
و دو طرف مسیر عبور به باریکی یک نفر که با دو نوار پلاستیکی مشخص شده بود
هنوز همان حال و هوای زمان شهادت رو به خوبی می تونستی استشمام کنی
هنوز کله سیخ سیخی بعضی از مین ها از خاک بیرون زده بود
و یک آرپی جی عمل نکرده که یکی از بچه ها برداشته بود و با هشدار راهنما به جای اینکه بگذاردش زمین پرتش کرد به جای اولش
خدا رحم کرد و اگرنه الان مشغول تعریف کردن خاطره اش نبودم
هنوز حال خوش اون سفر ته دلم هست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">